برنهادهی بنیادین «ناصر پورپیرار» در کتاب سراسر نامفهوم و مهملاش به نام «اشکانیان» آن است که "اشکانیان" نه صاحبان ایرانیتبار یک امپراتوری نیرومند و یکپارچه، بل که یونانیانی بودند که در سال 146 پ.م. با تسلط روم بر آتن، به ایران گریخته و مهاجرت کردند و در این کشور مهاجرنشینهای پراکندهای را برپا نمودند و سرانجام با تضعیف قدرت روم، در 214 میلادی، اقامتگاههای خود را در ایران وانهاده و به یونان بازگشتند!! خواننده در وهلهی نخست انتظار دارد که نویسنده، اسناد و مدارک صریح و دقیق ادعای انقلابی خود را دربارهی گریز و مهاجرت گستردهی یونانیان به ایران در پی اشغال آتن به دست رومیان، و سپس بازگشت آنان را از ایران به آتیک پس از برافتادن سلطهی روم، جزء به جزء عرضه کند. اما پورپیرار که گویی با بیان این مهملات در حال قصهگویی برای نوههای خویش است، هیچ سراغ و نشانی را از چنان اسنادی در اختیار ندارد و به خوانندگان ارائه نمیکند. بدین سان، پورپیرار، این ادعای وقیح و موهوم خود را در همان ابتدا به سبب عدم همراهی با هر گونه سند و مدرکی، به دست خویش ابطال میکند.
از آن جا که پورپیرار در برخورداری از سند و مدرک - بل که عقلانیت - دچار تهیدستی و فقر کامل است، برای اثبات ادعاهای خود به دلایلی نامربوط و گمراهگرانه متوسل میشود و میگوید که چون سبک هنر و معماری عصر اشکانی و زبان رایج در آن یونانی بود، پس "اشکانیان" یونانیتبار بودهاند!!! اما پورپیرار کاملاً غافل است که هنر و معماری هخامنشیان (یا به قول او، اسلاوهای یهودی!) به شیوهی «اکدی- ایلامی» بود و زبان رسمی آنان نیز ایلامی- آرامی. حتا از دوران پس از اسلام نیز میتوان نمونه آورد و گفت که هنر و معماری غزنویان و سلجوقیان و ایلخانان نه به سبک چادرنشینان بیابانگرد دشتهای مغولستان، و زبان رسمی آنان نه ترکی، بل که این همه یکسره ایرانی بود. بنابراین استفادهی اشکانیان از شیوهها و زبان یونانی که از زمان اسکندر در ایران حاکم گردیده و به ویژه در میان طبقات فرادست و وابسته به دربار مقدونی، مُد و مرسوم بود، امری کاملاً طبیعی و عادی و مطلقاً فاقد آن معنایی است که پورپیرار با مسخرهبازیهایش از آن برداشت و القا میکند.
پورپیرار در جایی دیگر از کتاب خود، گویی که قصد تمسخر همهی ادعاهای مهمل خود را دارد، نخست مدعی میشود که نام "ارشک" و دیگر شاهان اشکانی، یونانی است. اما بعد به ناگزیر اعتراف میکند که در هیچ واژهنامهی یونانیای، چنین واژگانی نیامده و معنا نشده است!! او که در نهایت همهی رشتههای خود را پنبه شده مییابد، به همان دستاویز سخیف و کودکانهی همیشگیاش متوسل میشود و میگوید که همهی واژهنامههای یونانی موجود قلابی و جعلیاند و نامهای یاد شده عمداً و برای پنهان کردن ماهیت یونانی اشکانیان، به دست توطئهگران یهودی از این کتابها حذف شدهاند!!! هذیانگوییهای مالیخولیایی پورپیرار پایانناپذیر است.
پورپیرار که از جعل و جاسازی دروغ در جعبهی تاریخ ابایی ندارد و با تناقضگوییهای پیاپی، ادعاهایش را به دست خویش ابطال میکند، گواهی انبوهی از نویسندگان کهن یونانی و لاتینی و ارمنی (پلوتارک، استرابو، آرین، هرودیان، موسا خورنی و…) را دربارهی وجود یک امپراتوری نیرومند و یکپارچه و ایرانی به نام اشکانی (یا پارتی) مردود میشمارد و این همه را ساختگی و جعلی توصیف میکند. اما چند صفحه بعد، آن جا که «اسکندر» را رهاننده و آزادیبخش اقوام شرق میانه از شرّ هخامنشیان (!) میخواند و حاکمیت اسکندر و سلوکیان را بر ایران تقدیس و تحسین میکند، اصالت و صحت همان منابع کهن یونانی و لاتینی و ارمنی را تأیید میکند چرا که تنها همین مراجع هستند که از اسکندر مقدونی و لشکرکشی وی به ایران و جانشینان سلوکی وی سخن راندهاند و آگاهیهای کنونی ما در این زمینهی کاملاً وابسته به همین منابع است. بدین ترتیب، پورپیرار آن جا که منافعاش اقتضا میکند، اصالت و صحت منابع یاد شده را تأیید میکند و آن جا که منافعاش اقتضا نمیکند، همانها را فوراً و بدون توجه به برملایی تناقضگوییاش، مردود میشمارد. آیا ممکن است نویسندهای تا این حد خوانندهاش را تحقیر کند و او را در جای کودنی فاقد تفکر بنشاند، قدرت تعقل و تمییز را از او سلب شده بیانگارد و این همه سخن ضد و نقیض بیسند و محتوا را در مقابل او انبار کند؟
شخص پانترکیستی به نام «رهگذر» (که در وبلاگ پورپیرار گفته بود مغها همان مغولها هستند!!) به پیروی از آموزگار ضدایرانیاش، نوشته بود که نسخهی اصلی هیچ یک از آثار کهن تاریخی یونانی و لاتینی در دست نیست، بنابراین همهی این منابع جعلیاند!! در پاسخ به شبههافکنی مهمل و نامربوط این فرد باید بگویم که ما هیچ نسخهی اصلی و اصیلی - مثلاً - از دیوان حافظ، مثنوی معنوی یا تاریخ بیهقی نداریم. اما به نسخههایی از این کتابها که حتا صدها سال پس از عصر نویسندگانشان کتابت شدهاند، اعتماد میکنیم و آنها را مقبول میدانیم و ادعا نمیکنیم که فرضاً، هیچ گاه دیوان حافظی وجود نداشته است. به همین سان، از قرآن نیز هیچ نسخهی اصل و اصیلی در دست نداریم اما با این حال، کسی موجودیت و اصالت قرآن کنونی را انکار نمیکند. از تاریخ هردوت نیز تاکنون نسخهای که به خط او باشد یا در عصر او نوشته شده باشد در دست نیست اما حتا پورپیرار هم به اصالت آن صحه میگذارد! در اعصار کهن، هیچ سازمان یا نظام خاصی برای حفظ و نگهداری آثار محدود مکتوب وجود نداشت و به لحاظ محدودیت در نشر و تکثیر کتب، چه بسا با مفقود شدن یا نابود شدن یک جلد کتاب، هرگز نسخهی دیگری برای جبران فقدان آن یافته نمیشد. به هر حال، غالب کتابهای کهن موجود - چه در ایران و چه در غیر آن - نه مبتنی بر نسخههایی اصیل و به خط خود نویسندگانشان، بل که متکی به رونوشتهایی بسیار متأخرند که معمولاً امانتدارانه، استنساخ شده و نسل به نسل منتقل گشته و دست به دست، گردیدهاند. بنابراین، هرگز نمیتوان ادعا کرد که به سبب در دست نبودن نسخهی اصلی فلان کتاب، آن کتاب جعلی و دروغین است.
به ما هم سر بزن دوست عزیز
واقعا خسته نباشی.بلاگ پرمحتوایی است.موفق باشی
آقا ممنون از مطالب پر محتوایتان . من در وبلاگم به شما لینک دادم .البته گه اشکال نداره
سلام از وبلاگ شما استفاده کردم ولی حرفهای آقای پورپیرار هم جای تامل دارد
بهار و نوروز خجسته باد.شاد باش و خوش زی.
با درود به دوستان گرامی ... در ضمینه نقد نوشتار پورپیرار آقای داریوش کیانی ودوستان دانشجو باستان شناسی دانشگاه تهران سنگ تمام گذاشتند ...من هم در آینده نزدیک تصمیم دارم گامی در جهت نقد کتاب ایشون (دوازده قرن سکوت)بردارم.پاینده باد ایران وایرانی وهمبستگی .
سلام دوست عزیز
رفراندوم ، رفراندوم ، این است شعار مردم
به امید پیروزی و آزادی
این مقاله بیشتر به کار تسکین آلام زخم خوردگان از قلم پورپیرار می آید. کتاب اشکانیان اینقدرها هم که نوشته اید آبکی نیست. مثلاْ چرا به مبحث سکه شناسی اشکانیان اشاره ای نکرده اید؟ (ضمن اینکه این مدخل در کتاب تازه منتشر شده ساسانیان تکمیل شده و بسیار مستدل تر از آن است که با فحش و بدو بیراه بتوان ماستمالیش کرد.)
این هم یک تارنما که در آن برابر های تازی و فارسی بسیاری از واژه ها با توانایی جستجو گذاشته شده
http://geocities.com/parsibegoo
با سلام . جناب پورپیرار با کتابهایش ثابت کرده است که فقط در بازی با کلمات استاد هستند . و از پاسخگویی به انتقادات تحت عناوین مختلف طفره می روند . و مخالفین خویش را با ادبیاتی موهن پاسخ می گویند . ایشان تمامی اساتید تاریخ کشورمان را ... خطاب می کند در حالیکه خود دیپلم خویش را شاید به زور گرفته است . این توده ای سابق که اگر اشتباه نکرده باشم نامش نیز تغییر یافته است و اسم سابقش ناصر پوربنا بوده است و دانشجوی تاریخ دانشگاه تهران که موفق به فارغ التحصیلی نگشت و بامرحوم دکتر زرین کوب که بیشترین اهانتهای پورپیراربه اوست نیز درس داشته اند که موفق به نمره گرفتن از ایشان نمی شود! ( شاید یکی از دلایل اخراج او از دانشگاه و عقده روانی حاصله و فحاشی نسبت به مرحوم زرینکوب همین باشد .) . به امید سربلندی ایران و ایرانی
Hamvatan aziz
Lotfan link man ra be site khod ezafe konid. Be khatere vatan azizeman.
Ba sepass faravan
Payandeh Iran
Javid Shah
با درود. دوست گرامی از نوشته های شما بهره فراوان بردم درراه مبارزه با تازی پرستان.
ش
آیا می دانید نیمی از واژه هایی که روزانه به کار می بریم تازی هستند؟ در حالی که می توانیم واژه های بسیار زیبای پارسی را به جایشان به کار گیریم، پس چنانچه ....
http://geocities.com/parsibegoo
معلوم نیست این مردک نادان و بی خرد خودباخته که سنگ اعراب وحشی وبیابانگرد را به سینه می زند وبا سوء استفاده از نام اسلام به تضعیف تاریخ کهن و ملی ما و زبان شیرین و غنی فارسی می پردازد و مفاخر ما را (همچون فردوسی و ... ) زیر سوال می برد جیره خوار کدام اجنبی و استعمار گر است و چه هدفی از بافتن این اراجیف دنبال می کند . گویی این آقای 000000000000 از منشور حقوق بشر کورش ها و داریوش ها که بر حقوق انسانی تکیه دارد و یا از منع قربانی انسان در ایران باستان توسط آریایی ها و همچنین نفی برده و برده داری توسط پارسیان بی اطلاع است . شاید او نمی داند که هخامنشیان عظمت و شکوه ایران را به اوج رساندند و پارسیانی که سالها و قرنها در انشان حکومت کرده بودند به هیچ وجه زیر یوق اسکندر و سلوکیان نرفته و بعدها همین پارسیان بودند که عظمت دوران هخامنشی را احیا نمودند . که البته در دیگر موارد نیز برتری بر جهان داشتند . وجود دانشگاه جندی شاپور نشانه ای بر این مدعاست . هنگامی که این اعراب مشغول میل نمودن ملخ و سوسمار بودند ما در اوج تمدن جهات آن زمان با رومیان رغابت می کردیم . شاید اینها عقده هایی باشد که به جهت ناتوانی ایشان در اخذ مدرک تاریخ بروز کرده و وی را وادار به یاوه گویی نموده تا اساتید بزرگ تاریخ و باستانشناسان ایرانی و شرق شناسان معروف غربی را به سخره گیرد وخوراک پان ترکیسم و پان عربیسم را فراهم کند . البته جای تآسف است که کتابهایی از 000000000000 نیز به چاپ رسیده و این ضعف مسئولین مربوطه را می رساند .
یک دانشجوی تاریخ ark
کون این دانشجوی تاریخ بالایی که یوغ را با ق و رقابت را با غ مینویسد از این میسوزد که تزهای استاد پورپیرار بزرگ ثابت کرده که هرچه را خوانده باید بالا بیاورد و از ابتدا تاریخ خواندن را شروع کند. گمان ندارم در سراسر جهان هیچ متن تاریخی به قدرت کتاب اشکانیان استاد پورپیرار بزرگ نوشته شده باشد.
در آینده نه چندان دور تاریخ قلابی پان فارسیستهای کثیف به زباله دان تاریخ سپرده خواهد شد.
زبان تحمیلی و ناتوان فارسی کنار گذاشته خواهد شد و به جای آن زبانهای جهانی ترکی و عربی بعنوان دو زبان اصلی ایران جایگزین خواهند شد.
هه هه هه زبان پرتوان ترکی... ترک خر اگر ترکی پرتوان و غنی بود شماها انقدر نمی رفتید نظامی گنجوی و مولوی و این همه شاعر پارسی را بدزدید. زبان فارسی زبانا اکثریت مردم ایران است و شما مغولستان را با ایران اشتباه کردید. البته خوشم امد که ارمنی ها به شما احمق ها را آدم کردند.
torka amadand va madaraneman ra saheb shodand, ve ma farzandane torkha hastim. lotfan be pedaraneman tohin nakonim. Doste man ali nakone migi ke madaraneman ra kharha saheb shodand. pas ma khar zade hastim. Zede bad khatereye Pedarane Torke ma.
اره برای همین هم تو ترکی حرف می زنی زیرا صاحب مادرت شدند ولی نه اغلب ایرانیان.
چه پارسی می کنند این باستان پرستان آواره شده!!!
لطفا سری به این وبلاگ بزنید http://ahura2500.persianblog.com/ داریوش در سال 521 قبل از میلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم . روح آنان شاد . شاید ما ذره ای وطن پرستی را از آنان بیاموزیم . کسانی که دقیقه ای از عمر خود را بدون ایران سپری نکردند و همه هم و غم آنان وطن و عظمت ایران بوده
این ترکها از تخم اغوز (دغوز) هستند یعنی خوک کامل. مادرشان هم گرگ خاکستری هستند و موقعی که خوک و گرگ اجماع کنند ترک خر ببار می اورند.
بابا همه ترکها بد نیستند آدمهای خوب هم دارند البته این تورک اوغلو که یه نفهمه بیلمز که خودش فروخته به ترکیه و جمهوری آذربایجان بدبختهای پان ترک شما تو سوراخ موش قایم شدین پارس میکنید اگه راست می گید بیان بیرون تا همون درسی رو که به صدام دادیم به شما هم بدیم بیچاره صدام سودای جنگ قادسیه رو در سر می پروراند اخر سر هم سر از سوراخ موش در آورد بیچاره بابک اگه بدونه این پان ترکها چه میکنند با اسمش خودشونو فرزند بابک می دون غافل از اینکه بابک خودش با سلطه عربها می جنگید ای عجب دنیایی هویت خودشون رو هم نفی میکنند ههههه
خاک تمام عالم برسرش. حداقل برو گزافه گویی برای کسانی بکن که سرشان به تنشان بیارزد نه اعراب وحشی از خوک کثیف تر.اعرابی که تمام دنیا به پلید بودن و تروریست وقاتل و عقب مانده بودنشان اذعان دارند .به خدا اگر ادرسی ازش داشتم میرفتم میسوزوندمش.آخه احمق وقتی اسم حافظ-سعدی-کورش-داریوش میاد تمام دنیا سر تعظیم براشون فرود میارن توی آشغال چی میگی.راستی چقدر از عربهای سوسمارخور پول میگیری بیا من بیشتر بهت بدم آشغال.
داریوش جان ! درود بر تو دوست عزیزم
من بتازگی با شما آشنا شده ام. براستی در راه نقد پورمزدور خوب عمل نموده اید. پاینده باشید و استوار به امید یزدان.
باز هم به شما سر خواهم زد. من که دانشجوی سال آخر مهندسی هستم از زمان شناخت پور پیرار علاقه ام به فرهنگ ایرانی ۱۰۰ بلکه ۱۰۰۰ چندان شده به همین دلیل در سال تحصیلی آخر قصد دارم در دانشگاه از طریق فعالیت فرهنگی
در راه پاسداشت فرهنگ و هنر این مرز و بوم و شناساندن و گسترش آن از مطالب سایت شما و دیگر دوستان هم فکر استفاده کنم. برای همین خواستم قبلا از شما در مورد استفاده از مطالب این تارنگار از شما اجازه گرفته باشم.
امید دارم بتوانم به قدر توان خویش گامی را در شناساندن فرهنگ ایرانی بردارم. خوش باشید و استواااااااااااااااار