داریوش کبیر و پورپیرار

داریوش شاه می‌گوید:
این است مملکتی که من دارم:
از سکاهای فراسوی سغد تا اتیوپی،
از سند تا سارد،
- که اهوره مزدا، بزرگ‌ترین خدایان، به من بخشیده است -
باشد که اهوره مزدا مرا و خاندان مرا بپاید! (DPh 3-10)

"ناصر پورپیرار"، که سرانجام از سوی نوچه و مریدش "ع. گلسرخی" به مقام پیامبری نایل گردید، در یکی از وب-یاوه‌های اخیر خود که به لطیفه‌ای تمام عیار می‌ماند، و از این رو حیف است که بی‌پاسخ بماند!، می‌نویسد که:

تاریخ حکایتی خون بارتر از حوادث سال‌های تسط داریوش بر ایران و شرق میانه به یاد ندارد و تمدن آدمی هول‌آورتر و خشن‌تر از کشتار ایرانیان در ماجرای پوریم ثبت نکرده است: عید و روزی که بنا بر صریح تورات، یهودیان با اجازه‌ی داریوش و با تصمیم و تدارکات پیشین، اقوام ایرانی ساکن این سرزمین را قتل عام می‌کنند. ماجرای این کشتار بی‌حساب غیربشری، که هستی چند هزاره‌ی بومیان ایران را در خون و خرابی غوطه‌ور کرد، عامل اصلی توقف تمدن و سبب توقف شرق میانه و به ویژه انهدام کامل و مطلق پیشینه ی درخشان ایران کهن شناخته می‌شود […] متن کتیبه‌ بیستون سند بی‌خدشه‌ مستقیم و مطمئنی است که می‌گوید پس‌ از سلطه داریوش بر ‌ایران، ساکنان این سرزمین، با همان امکانات اندک نظامی خود، حتی دمی او را آسوده نگذارده‌اند و در یک اقدام هماهنگ "دفاعی" ناگزیرش کرده‌اند که بی وقفه با شورش‌های سراسری و مکرر ساکنان کهن منطقه مقابله کند […] سراسر بیانیه‌ی ‌‌بیستون به وضوح معلوم می‌کند که داریوش، علی رغم توسل به حیوانی‌ترین خشونت‌ها، باز هم در آرام و مطیع کردن مردم ایران موفق نبوده است […] پاسخ خشن و حیوانی داریوش به این مقاومت‌های مداوم، که در آن کتیبه به صورت بریدن گوش و دماغ، کندن چشم و بر دار کردن سرداران و سران اقوام توصیف می‌شود، به خوبی معلوم می‌کند که رذالت داریوش در ساخت فضای وحشت و عقوبت، جز به نفرت و ایستادگی عمومی ایرانیان نیافزوده است […] تورات و دیگر اسناد تاریخی مورد تایید یهودیان، گواهی می‌دهد که سه قرن پیش از تسلط داریوش، و از پس حمله‌ی آشوریان به اورشلیم و نیز در پی تخریب اورشلیم به وسیله‌ی بخت النصر، پنجاه سال پیش از ظهور داریوش، دسته‌های بزرگی از یهودیان به ایران رانده و تبعید شده ‌اند. آن‌ها در این دوران دراز، مطابق خلق و خو و شیوه و سرشت و منش همیشگی خود، پیوسته مشغول شناسایی ویژگی‌ها، نقاط قوت و ضعف و نیز شخصیت‌های کارآمد و کارساز، توانگران، قهرمانان، دلاوران، مدیران، سازمان دهندگان و به طور کلی اشخاص و خانواده‌هایی بوده‌اند که چهارچوب و اسکلت و زیربنای استقرار و دوام و بقای اقوام بر دوش آنان قرار داشته است. چنان که معلوم است یهودیان با شناسایی پیشین این مهره‌های اصلی استقامت و استقرار بومی، پس از دریافت مجوز تجاوز و نسل کشی از سوی داریوش، با برچیدن و حذف اصلی‌ترین مهره‌های حیات هر قوم و تخریب زیربنای تمدن آن‌ها، موجب نابودی و پراکندگی اقوام متعددی در سرزمین ایران شده‌اند، چندان که پس از ماجرای "پوریم"، از ده‌ها ملت نام‌دار و صاحب اقتدار و تولیدگر ایرانی، جز کلنی‌های کوچک گریخته به بلندی‌ها و جنگل‌ها و اعماق صحاری، و جز صدها و هزاران تل و ویرانه‌ی ناشکافته‌ای که هر یک شاهدی بر سقوط ناگهانی تمدن ایران کهن در زمانی واحد است، نام و اثری به جای مانده نمی بینیم و آثار آن تمدن و تولید و هنر و اندیشمندی دیرین ایرانیان، تا ظهور اسلام، نامعین و مفقود است.
اینک و فقط از فحوا و بر اساس متن سه سنگ نگاره‌ی به جای مانده از داریوش، بر بدنه‌ی دیوار جنوبی صفه‌ی تخت جمشید (DPe)، بر کتیبه‌ای در شوش (DSe)، و بر گورنبشته‌ی او در نقش رستم (DNa)، برمی‌آید که به زمان تسلط داریوش بر ایران و بین‌النهرین، پس از کودتای مشهور او علیه فرزندان ضد یهود کورش، با نام‌های کمبوجیه و بردیا، لااقل و به اعتراف و برابر فهرست ارائه شده از شخص و زبان داریوش، اقوام و بومیانی با اسامی زیر در شرق میانه حضور داشته‌اند: اوژه، بابیروش، اثوره، اربایه، مودرایه، سپرده، مدی‌ها، کت پتوکه، پارثوا، زرنکه، هرایوا، واررنی، سوگود، گندار، ثته گوش، هروواتیش، مکه، اوس کی هیا، اوتا، دهیاو، اسه گرته، ادویندوش، کوشیا، کرکا، مچیا، پوتایا، داریتی، اکئومچیا، رخج، مریه، باختریش و سکه‌ها!
اسامی این سی و دو ملت موجود در سنگ نبشته‌های داریوش، بزرگ‌ترین دلیل حضور آن‌ها در تاریخ و در شرق میانه است. […] اما از پس داریوش و درست‌تر این که از پس ماجرای پوریم، تاریخ دیگر اثر و یادی از این اقوام ارائه نمی‌دهد، اسامی این بومیان کهن ایران در هیچ صحنه و سندی تکرار نمی‌شود، تمامی آن‌ها را از عرصه‌ی تاریخ حذف شده می‌بینیم و به هیچ صورتی ذکری از این مردم و قوم و سرزمین‌شان، بر زبانی نمی‌گذرد! […] سرنوشتی که یهودیان با کمک بازوی نظامی و خشونتگر هخامنشیان دست پرورده‌ی خویش، برای ایرانیان رقم زده‌اند، از سرنوشتی که مردم بین النهرین بدان دچار شدند، بسی انتقام جویانه‌تر و خون بارتر بوده است […] اینک می‌توان با اسناد و استنادهای بسیار، مدعی شد که یهودیان در هجوم کینه توزانه‌ی خود به بومیان آرامش و استقلال طلب ایران، که با تسلط وحشیان هخامنشی و راهبران یهودی آن‌ها مخالف بوده‌اند، در ماجرای "پوریم" و با اجازه داریوش، در یک اقدام خبیثانه و کثیف نظامی از پیش طراحی شده، و در غافل گیری کامل، اقوام مسالمت جوی بسیاری را از مسیر تاریخ ایران و شرق میانه روبیده‌اند.

در پاسخ به این ادعاها، که جعل و نیرنگ مطلق، دروغی وقیح، و زاده‌ی ذهنی بیمار و خیال‌پرداز است، می‌توان گزیده‌وار گفت:
1. نبردهای داریوش، که از آن‌ها تنها در سنگ‌نبشته‌ی بیستون یاد شده است، اقداماتی تهاجمی و تُرک‌تازانه برای کشتار مردم غیرنظامی شهرها و روستاهای امپراتوری نبودند تا آن‌ها را بتوان - به شیوه‌ی پورپیرار - طرح‌های از پیش اندیشیده شده و توطئه آمیز یهودیان برای جمعیت‌زدایی آسیای غربی (امپراتوری هخامنشی) دانست. بل که این نبردها صرفاً پدافندهایی برای مقابله با شورش‌های پراکنده و جدایی‌خواهانه‌ای بود که علیه دولت مرکزی رخ داده بود. بدیهی است که هیچ حکومتی در هیچ زمان و مکانی، هیچ شورشی را برضد حاکمیت خود بر نمی‌تابد و حکومت داریوش نیز از این قاعده مستثنا نبوده است. افزون بر این، در هیچ کجای سنگ‌نبشته‌ی بیستون از سرکوبی و کشتار مردم عادی شهرها و روستاها و غیرنظامیان سخنی نرفته بل که به صراحت، از نبرد نیروهای پادشاهی با جنگ‌جویان شورشی یاد شده است؛ مانند: "سپاه نیدینتو- بل را به سختی شکست دادم" (DB I.89)؛ "سپاهم، لشکر شورشی (فرورتیش) را به سختی شکست داد" (DB II.25-26)؛ "سپاه‌ام لشکر شورشی (چیسن تخمه) را شکست داد" (DB II.87) و …
2. ناآرامی‌هایی که داریوش نخستین سال پادشاهی خود را صرف فرونشاندن آن‌ها نمود (.Cuyler Young, pp. 58ff)، از اواخر دوران پادشاهی کمبوجیه رخ نموده (DB I.33-34) و حتا شورش فراده (Frada)، نیدینتو- بل (Nidintu-Bel)، و آسینه (Acina)، در زمان پادشاهی بردیا آغاز گردیده بود (Vogelsang, pp. 199-202). بنابراین انگیزه و خاستگاه بسیاری از این شورش‌ها ارتباطی با داریوش یکم و چند و چون پادشاهی وی نداشته است.
3. شورش‌های یاد شده در سنگ‌نبشته‌ی بیستون، غالباً حرکت‌هایی محدود، خُرد و غیرفراگیر بودند. از بیست و سه ایالت امپراتوری پارس در زمان آغاز پادشاهی داریوش (DB I.14-17)، تنها 9 ایالت دچار شورش گردیده بود (DB IV.31-34). این شورش‌ها گاه حتا بی‌بهره از هر نوع پشتیبانی و پشتوانه‌ی مردمی بودند؛ چنان که ایلامیان خود، "آسینه" و "مرتیه"، رهبران شورش در ایلام را بازداشت و تحویل داریوش نمودند (DB I.81-83; II.12-13). این شورش‌ها آن چنان بی‌اهمیت و ناچیز بودند که در هیچ یک از منابع تاریخی انیرانی (یونانی، لاتینی و…) روایت و گزارشی در این باره نقل نشده است. هردوت تنها از شورش بابلی‌ها سخن می‌گوید (3/159-150). می‌توان گمان برد که داریوش در شرح شورش‌ها، تا اندازه‌ای مبالغه کرده است.
4. اگر چنان که پورپیرار مدعی است، داریوش بنا به طرح و توطئه‌ی رهبران یهودی، که با وجود شهرت و نفوذ و قدرت و پرشماری خود، بر هیچ سنگ و گِل و فلز و کاغذی نامی و یادی از آنان نرفته است!!، امپراتوری خود را از جمعیت بومی آن زدوده و به نسل کشی سراسری روی آورده است، پس باید نتیجه گرفت که او در حقیقت نه "پادشاه کشورهای دارای همه‌ی نژادها" (DNa 11-12)، بل که فرمان‌روای دشت‌ها و بیایان‌های نامسکون عاری از جمعیت بوده و نیازهای مالی و انسانی خود را نه از مردم امپراتوری خویش، بل که از ساکنان کرات دیگر تأمین می‌کرده است! آیا چنین استنتاجی ممکن است؟
5. این دروغی سخت وقیح  است که پس از داریوش یکم در هیچ متن و سندی نام و یادی از اقوام بومی ایران نرفته است. نه تنها داریوش یکم در سنگ‌نبشته‌هایی متعدد، که مربوط به برهه‌های مختلف پادشاهی اوست، از اقوام امپراتوری خود به عنوان فرمان‌برداران و خراج‌گزاران زینده و باشنده‌ی خویش نام برده (DB I.14-17؛ DPe 10-18؛ DSe 21-30؛ DSm 6ff.؛ DNa 22-30؛ .Kent, pp. 302ff)، و از این رو معلوم نیست که وی در چه زمانی این اقوام گوناگون و پرشمار را محو و نابود کرده که حتا در واپسین نبشته‌ی خویش (نقش رستم) نیز بدانان اشاره نموده است، بل که جانشینان وی نیز در سنگ‌نبشته‌های محدود بازمانده از خود، از این اقوام نام برده، بل که به مردمانی که اخیراً به تبعیت امپراتوری هخامنشی نیز درآمده‌ بودند، اشاره کرده‌اند (XPh 16-28؛ A3P).
هردوت نیز در تاریخ خود (3/97-90؛ Cuyler Young, p. 88, table I) از حدود 69 قوم مختلف که فرمان‌بردار و خراج‌گزار داریوش یکم بودند نام می‌برد (یونیایی‌ها، مگنزیایی‌های آسیا، ائولیایی‌ها، کاری‌ها، لیکی‌ها، میلیایی‌ها، پامفیلیایی‌ها، میسیایی‌ها، لیدی‌ها، لاسونی‌ها، کابالی‌ها، وگنی‌ها، هلسپونتی‌ها، فیریگی‌ها، تراکی‌های آسیایی، پافلاگونی‌ها، ماریاندینی‌ها، سوری‌ها، کلیکی‌ها، فنیقی‌ها، فلستینی‌های سوریه، قبرسی‌ها، مصری‌های، لیبیایی‌ها، سیرِنه‌ها، برکه‌ای‌ها، ستگیدی‌ها، گندری‌ها، دادیک‌ها، اپاریات‌ها، کیسی‌ها، بابلی‌ها، آشوری‌ها، مادها، پاریکان‌ها، اُرثوکوریبانت‌ها، کاسپی‌ها، پوسیک‌ها، پانتیماثی‌ها، داریت‌ها، باکتری‌ها، اگلی‌ها، پکتیک‌ها، ارمنی‌ها، اوکسی‌ها، سگرتی‌ها، زرنگی‌ها، ثامانایی‌ها، اوتی‌ها، موکی‌ها، جزیره‌نشینان دریای عمان، سکاها، پارث‌ها، خوارزمی‌ها، سغدی‌ها، آری‌ها، پاریکانی‌ها، اتیوپیایی‌های آسیا، متینی‌ها، ساسپیرها، آلارودی‌ها، موسخی‌ها، تیبارِنی‌ها، مکرونی‌ها، موسینویی‌ها، مری‌ها، هندی‌ها، کلخی‌ها، عرب‌ها)، و در جایی دیگر (7/95-61) از حدود 60 قوم مختلف که در سپاه خشایارشا، در زمان لشکرکشی وی به یونان حضور داشتند یاد می‌کند (پارس‌ها، مادها، کیسی‌ها، آشوری‌ها، باکتری‌ها، سکاها، هندی‌ها، آری‌ها، پارث‌ها، خوارزمی‌ها، سغدی‌ها، دادیک‌ها، کاسپی‌ها، زرنگی‌ها، پکتی‌ها، اوتی‌ها، موکی‌ها، پاریکان‌ها، عرب‌ها، اتیوپی‌های افریقایی، اتیوپی‌های شرقی، لیبیایی‌ها، پافلاگونی‌ها، لیگی‌ها، ماتینی‌ها، مارایاندینی‌ها، کاپادوکیایی‌ها، فریگی‌ها، ارمنی‌ها، لیدی‌ها، میسی‌ها، تراکی‌های آسیایی، کابالی‌ها، کیلیکی‌ها، میلی‌ها، موسخی‌ها، تیبارنی‌ها، مکرونی‌ها، موسینوئکی‌ها، مَری‌ها، کولخی‌ها، آلارودی‌ها، ساسپیرها، جزیره‌نشینان دریای عمان، سگرتی‌ها، لیبی‌ها، کاسپیرها، پاریکان‌ها، عرب‌ها، فنیقی‌ها، سوری‌های فلستین، مصری‌ها، قبرسی‌ها، پامفیلی‌ها، لیکی‌ها، دوری‌ها، یونیایی‌ها، ائولی‌ها، هلسپونتی‌ها). دیگر مورخ یونانی، "کورتیوس روفوس" در کتاب خود (Historiarum Alexandri III.2) از حدود 11 قوم که در لشکر داریوش سوم در نبرد ایسوس شرکت داشتند نام می‌برد (پارس‌ها، مادها، بارکان‌ها، ارمنی‌ها، هیرکانی‌ها، تپوری‌ها، دربیک‌ها، کاسپی‌ها، باکتری‌ها، سغدی‌ها، هندی‌ها). این اسناد معتبر، روشن و در دسترس، به آشکارا نشان می‌دهند که اقوام بومی ایران، در طول 230 سال پادشاهی هخامنشیان، پیوسته، فعال و پویا و کوشا و همواره در خدمت دولت مرکزی بوده‌اند.
6. آثار برجسته و معتبری چون جغرافیای "بطلمیوس" و "استرابو"، حاوی گفتارها و گزارش‌های بی‌شماری درباره‌ی اقوام بومی ایران و آسیای غربی است که هم‌چنان و بی‌وقفه، حیات اجتماعی و اقتصادی آنان، از عصر هخامنشیان تا دوران این نویسندگان یونانی (سده‌ی یکم و دوم میلادی)، ادامه داشته و پا بر جا بوده است.
7. ادعای ضد یهود بودن کمبوجیه و بردیا، و یهودی‌گرا بودن داریوش یکم، دروغ و نیرنگی مطلق است و در هیچ متن و سند ایرانی یا انیرانی گزارشی درباره‌ی مواضع و اقدامات ضد یهودی کمبوجیه و بردیا، یا یهودی‌گرایانه‌ی داریوش یافته نمی‌شود.
حقیقت آن است که در هیچ کجای متن بزرگ تورات نامی از کمبوجیه و بردیا نرفته است و اگر این شاهان مواضعی ضدیهود داشتند، نویسندگان تورات در یادکرد، بل که بزرگ‌نمایی آن، ذره‌ای و لحظه‌ای درنگ و تردید نمی‌کردند. جز این، سندی اصیل و باستانی در دست است که نشان می‌دهد کمبوجیه رفتار و برخوردی مداراجویانه با یهودیان داشته است: در نامه‌ای  متعلق به مهاجرنشینان یهودی ساکن الفانتین مصر در سده پنجم پ.م.، که پاپیروسی نوشته شده به زبان آرامی است، تصریح گردیده است که در هنگام ورود کمبوجیه به مصر، در حالی که معابد متعلق به خدایان مصری ویران شده بود، هیچ گونه آسیبی به معبد یهودیان الفانتین وارد نگردید:
http://www.fact-index.com/e/el/elephantine_papyri.html
روایت "یوزفوس فلاویوس" نیز در کتاب Antiquities of the Jews (کتاب 11، فصل 2، بند1 به بعد) نمودار رفتار ضد یهود کمبوجیه نیست. در آن جا گفته می شود که  فرمان‌داران سوریه و فنیقیه و آملنون و موآب و سامره طی نامه‌ای به کمبوجیه اعلام میکنند که یهودیان منتقل شده از بابل در حال بازسازی بارو و حصار شهر اورشلیم میباشند که با توجه به سوابق آنان، میتواند نشانه و مقدمه‌ی بروز شورش و فتنه از سوی ایشان باشد. بر این اساس، کمبوجیه فرمان توقف بازسازی اورشلیم را صادر میکند. در این روایت گفته نمیشود که کمبوجیه به یهودیان آزار و آسیبی رسانده یا به کشتار آنان پرداخته، بل که سخن از آن است که وی بر پایه‌ی گزارش‌هایِ حاکی از امکان بروز شورش در اورشلیم، برای مقابله با وقوع هر نوع آشوب و فتنه‌ای، دستور به "توقف" بازسازی شهر (یعنی امکانات تدافعی آن) داده است. در ادامه‌ی این روایت گفته میشود که پس از کمبوجیه، یهودیان از داریوش (یکم) درخواست کردند که به آنان اجازه‌ی بازسازی معبد اورشلیم را بدهد. اما داریوش با این موضوع موافق نبود تا آن که فرمان کورش در باره‌ی بازسازی اورشلیم در بایگانی سلطنتی یافته شد و داریوش بر اساس آن با خواسته‌ی یهودیان موافقت نمود (ک11، ف4، ب6). از این نکته نیز بر میآید که داریوش پی رو و تسلیم خواسته‌های یهود نبوده و هیچ ارتباط و همدلی خاصی با آنان نداشته است. جالب آن که در تورات (کتاب های عزرا و حجی) توقف بازسازی اورشلیم به اردشیر (یکم) و ادامه‌ی بازسازی آن به داریوش (دوم) نسبت داده شده است. بدیهی است که سندی معتبرتر از خود تورات در مورد "تاریخ یهود" وجود ندارد.
8. داستان کشته شدن چندین هزار فرد ضدیهودی به دست یهودیان، و افسانه‌ی "پوریم"، آن گونه که در کتاب "استر" بازگو شده (Esther IX.6, 15-16)، افسانه‌ای است که در هیچ متن و سند ایرانی و انیرانی تأیید و گواهی نمی‌شود و بدیهی است اگر چنین کشتار عظیمی روی می‌داد، دست کم می‌بایست در یک سند تاریخی شرح و روایتی از آن یافته می‌شد. افزون بر این، در اسناد ایرانی (به ویژه الواح ایلامی تخت جمشید) و منابع انیرانی (مانند هردوت، پلوتارک، کتزیاس، و…) حتا نام‌هایی چون "هامان" و "مردخای" به عنوان درباریان بلندپایه‌ی هخامنشی، یا "وشتی" و "استر" به عنوان شهبانوان هخامنشی، و دیگر شخصیت‌هایی که در داستان "استر" معرفی می‌گردند، نیز یافته نمی‌شوند. آشکار است که تهی دستی کامل پورپیرار در این زمینه، وی را به سوء استفاده‌ای این چنینی از داستان تخیلی "استر" واداشته است. اینک مستدلاً نشان داده شده است که داستان استر و مردخای، به ویژه بر اساس بن‌مایه‌های دینی و اسطوره‌ای بابلی (استر = ایشتر، مردخای = مردوک) و در عصر سلوکیان/ اشکانیان نوشته شده و ارتباطی با رویدادهای تاریخی عصر هخامنشی ندارد (ادی، ص183-177، 307). از سوی دیگر، در این داستان، برخلاف ادعای دروغین پورپیرار، هیچ نامی از داریوش نرفته بل که از پادشاهی به نام "احشوروش" (Ahashwerosh) یاد گردیده که ظاهراً ترانوشت عبری نام "خشایارشا" است. با وجود این، متن یونانی کتاب استر، پادشاه مذکور را "اردشیر" (Artaxerxes) می‌خواند (McCullough, p. 634). احشوروش در کتاب دانیال (9/1)، «مادی» و پدر داریوش توصیف گردیده است. "ابن عبری" مورخ مسیحیِ ایرانی (سده‌ی هفتم ق) روایت جالب توجهی را در این باره ارائه می‌کند و می‌نویسد (ص67): «گویند در زمان او (خشایارشا) داستان استر پاک‌دامن و مردخای نیکوکار که از مردم یهودا بودند اتفاق افتاد و این قولی نااستوار است و گرنه کتاب "عزرا"، که همه‌ی وقایع یهود را در زمان این پادشاه آورده، آن را ناگفته نمی‌گذاشت و درست آن است که این واقعه در زمان اردشیر مدبر رخ داده باشد». "یوزفوس فلاویوس"، مورخ یهودی سده‌ی یکم میلادی نیز، داستان استر و مردخای را در عصر اردشیر قرار می‌دهد و بازگو می‌کند (Antiquities of the Jews XI.6.1-13).
با پیش‌رفت و توسعه‌ی یاوه‌پردازی‌های بی‌شرمانه و بی‌خردانه‌ی پورپیرار - که سراسر تاریخ  فرهنگ درخشان و اصیل ایرانی را آماج توهین و تخریب خود قرار داده است - پریشانی و عصبیت نیز در نوشتارهای او رو به افزایش نهاده، و به ویژه تناقض‌گویی‌های مکرر و پیاپی، که نمودار نارسایی فکری و نظری اوست، ‌بی نیاز به افشاگری منتقدان، موجبات رسوایی و انحطاط کامل او را فراهم ساخته است.

کتاب‌نامه:
Cuyler Young, Jr., T., "The consolidation of empire and its limits of grows under Darius and Xerxes," in Cambridge Ancient History, vol. IV, 1988
Kent, R. G., "Old Persian Texts IV," in Journal of Near Eastern Studies, Vol. 2, No. 4, 1943
McCullough, W. S., "Ahasureus," in Encyclopaedia Iranica, vol. I, 1985
Vogelsang, W., "Medes, Scythians and Persians: The rise of Darius in a north-south perspective," in Iranica Antiqua 33, 1998
ابن عبری: «مختصر تاریخ الدول»، ترجمه‌ی عبدالمحمد آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، 1377
ادی، سموییل: «آیین شهریاری در شرق»، ترجمه‌ی فریدون بدره‌ای، انتشارات علمی و فرهنگی، 1381

نظرات 20 + ارسال نظر
ابومسلم شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:10 ب.ظ http://www.abumoslem.com

درود بر شما! من در حال راه اندازی سایتی به نام «ابومسلم» هستم که آدرسش را در بالا آورده ام.می خواستم بپرسم که آیا شما مایل به همکاری هستید؟ من هیچ شرطی برای همکاری ندارم و برای من مایه افتخار خواهد بود که نام شما و مقالات زیبایتان،زینت بخش سایتم باشد.تنها نکته این است که من به روایت «مهاجرت آریاییها به ایران» باور ندارم و بر اساس پژوهشهای نوین و بویژه کتاب بسیار ارزشمند دکتر درخشانی،بر زیست این قوم در زمانهایی بسیار دور در فلات ایران باور دارم./منتظرم

ایرانی چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:48 ب.ظ http://geocities.com/parsibegoo

آیا می دانید که نیمی از واژگانی که روزانه به کار می بریم تازی هستند؟

http://geocities.com/parsibegoo

کورش بزرگ یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:03 ق.ظ http://ariapars.persianblog.com/

با درود به همه دوستان و میهن پرستان گرامی. تارنگار خود را به روز کردم"نگرش از عرب سوسمار خور چیست؟؟" دوست دارم تازی پرستان و چاپلوسان بیایند و بگویند که تازیان در برابر تیرهای دیگر چه خدمتی به بشریت و فرهنگ کرده اند؟؟

آرمان دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:14 ب.ظ http://borougerd.persianblog.com

درود بر شما ... خیلی خوب بود ... واقعاً خوش‌حالم که شما بسیار خوب این ایران ستیزان را خاموش می‌کنید ... پیروز باشید

بهادری دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 08:16 ب.ظ

معلوم شد که شما از پس روخوانی نوشته های استاد پورپیرار بزرگ هم برنمیآیید. زیرا جوابتان کمترین ربطی به مطالبی نداشت که آن استاد مسلم در آن مقاله بسیار محکم آورده بودند. مثل الاغ عصاری تا میتوانید گرد خرمن دروغ تاریخ ایران باستان یهود ساخته بگردید.

علی سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 05:33 ب.ظ

داریوش بزرگ به گه زده می شود گاهی!! و برای شستن او گروهی بسیج می شوند گهگاهی!!

ایرانی یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 05:48 ق.ظ

آفرین خوب این پورپیرار را کوبید. همچنین این بدبخت پورپیرار تنها دو سه تا پان تورکیست طرفدارش هستند. علتش هم واضح است زیرا این پان تورکها خودشان بجز چنگیز و تیمور فرهنگی ندارد.

فزید جمعه 6 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 08:25 ق.ظ http://azarpad.persianblog.com

درود جناب استاد کیانی احمدی این ناصر پور پیرا انسانی است وطن فروش که افتخارش چاپ یاوه سراییها و چرند نامه هایش در کشور هایی چون عراق و سوریه و ترکیه است او ابلهیست که اب به اسیاب انیرانیان میریزد ننگ اور است که این کفتار منش خود را ایرانی مینامد شاد زیوید بدرود

فرشید جمعه 6 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 11:19 ب.ظ http://1356ir1977.persianblog.com/

سلام خدمت شما ژور بیرار که میگه اصلا هخامنش یو ساسانی نداشتیم دروغه حالا چجی شده داریم و خشنشن اونم ما موندیم راستش ترکیه چون غریب هستن میخواد خودشونو بچسبون به اذریا تا بشن قدیمی ومتمدن و ژور بیرار گل سرخی و چهرگانی و صدیق و زهتابیو هییت هم مزدور اونان شبتنتون خوش

ساسان چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 01:47 ب.ظ

به درستی که همانا داریوش کبیر انسان بزرگ و کبیری میباشد و هیچ گاه کسانی نمی توانند بزرگی و کبیری داریوش بزرگ و کبیر را پنهان نمایند زیرا بزرگی و کبیری داریوش بزرگ و کبیر خیلی زیاد و فراوان و به بزرگی و کبیری معلوم میباشد.

سورنا گیلانی سه‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1383 ساعت 04:23 ق.ظ http://sarzaminejavidan.persianblog.com

بادرود . تارنگار سرزمین جاوید با نوشتاری با عنوان « دانش ؛ فرهنگ ؛ اموزش در روزگار تیموریان -۱ » به روز شد . پاینده باشید .

فرشته مهر سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 09:53 ق.ظ http://www.hamdele-aghaghiha.persianblog.com

دوست عزیز من اولین باره میام اینجا
استاد شجاع الدین شفا هم در کتابشون به نام تولدی دیگر از دروغی بودن داستان استر گفته ند.

مسعود چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 02:32 ق.ظ http://www.tohave.co.uk

پرسش از کسانی که این توضیحات خارج از موضوع را بر نوشته های آقای پورپیرار تایید میکنند:
با چه دلایلی میخواهید براین نوشته ها خط بطلان بکشید؟
مسلما با تکرار تاریخ ساختگی و بدور از حقیقتی که در سنگ نوشته ها نهفته اند
در ضمن دوستی نوشته بود که ترکها جز چنگیز و تیمور ندارند؟؟ ای دل غافل که چه کسانی از تمدن و فرهنگ سخن میگویند
امپراطوری خزران را میشناسید یا نه؟

مسعود پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 05:42 ق.ظ http://www.tohave.co.uk

وبلاگ پویان مسیح نژاد توسط فرزندان ناخلف هک شده و بهتر است به نکات زیر توجه فرمایید:
از ارسال پیام و ایمیل به سایتهای ناشناس خودداری کنید
از باز کردن پیامها و ایمیلهای ناشناس خودداری کنید
از آنتی هکر استفاده کنید
در یک میزبان قدرتمند سایت ایجاد کنید
اگر هک شدید نترسید بگویید تا مکانی جدید برایتان ایجاد شود

بابایادگار شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 09:13 ق.ظ http://www.azargoshnasp.net

مسعود جان خزرها اغلب اسلاو و سکایی بودند ولی حکومتشان ترک بود. انها هم چندان دارای تمدنی نبودند و تازه بازهم دیر در عرصه تمدن امدند. تاریخ حقیقی هم همان است که برپای سند باشد و نه اینکه هر کسی بخواهد برای خودش تاریخ بسازد. یک نمونه همین بازی با نام بابک خرمدین توسط پان تورکها است (در حالیکه پورمزدور وجود چنین شخصی را نفی کرده است). نام بابک ۴۰ بار در شهنامه امده است و در کردی فایلی هم به پدر می گویند بابک. بعدش پان تورکها این نام را بای بک کرده اند قافل از اینکه واژگان بای و بک هم از سغدی به ترکی وارد شده اند و تازه بیشتر از این٬ بای و بک در یک زمان بکار نمی روند زیرا هر دو هم معنی هستند و سوم اینکه بابک نام بنیانگزار سلسله ساسانی بود.
چرندیات پورپیرار که حتی دیپلم هم ندارد در هیچ محفل علمی جدی گرفته نمی شود و صدها موضوع تناقض دار دارد که چندیش را مقاله بالا اورده است و چندیش را کتاب‌های دیگر. علت طرفداری پان تورکها از پورپیرار هم اینست که انها خود چندان تاریخ واقعی ندارند. همین خزرها که مثلا اشاره نمودید اصلا در ایران نبودند و در شهر دربند جلویشان گرفته شد.
والسلام.

آریا جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:20 ق.ظ http://www.iranpan.persiablog.com

ای آفریدگار پاک تو را پرستش می کنم و از تو یاری می جویم برای برای پایداری و سر افرازی میهن پر افتخار خود . برای پایداری سرزمینی که نخستین جایگاه شناسایی تو و گهواره زندگی مردمان برگزیده توست . برای سرافرازی و پیروزی ملت بزرگوارم که همیشه وفادار به تو و راه راستی بوده است .
نیایش می کنم تو را .ترا ای نگهدار مرز و بوم ایران کهن . پایدار ساز سرزمین نیاکان مرا . سرزمینی که نور دانش و بینش بر دنیای تاریک و سیاه پاشید . سرزمینی که خانه ی نیاکان . خویشان . و دوستان من است آنها که راه راستی و سروری برگزیدند . راهی که راه تو و سروری یی که از آن پویندگان راه توست
تا دنیا بپاست . تا زمین می گردد تا خورشید می فروزد تا ستاره ها بر سینه آسمان می درخشند میهن بزرگ مرا پیروز و کامیاب کن مرزهای میهن مرا از گزند نیروهای اهریمنی دور بدار از بلندای مرز و بوم قفقاز تا دورافتاده ترین کرانه های بحرین . از دامان آمو دریا تا کناره های دجله خروشان و کف آلود .
پرودگارا . پاینده دار این سرزمین پاک نیاکان را .
سوگند به تو خدای بزرگ ایران . من نیز راه تو می پویم . راه دوستان وفادار ترا . تا خون در بدن دارم . تا قلب در سینه می تپد . برای پایداری و سرافرازی مرز و بوم تو و پیروزی راه راست تو ای آفرینده ی بزرگ می کوشم . میهن پر افتخار من گهواره ی فرهنگ ابدی توست . برای بزرگی و استواری این سرزمین می کوشم تا جهان تیره و خاموش نگردد .
یکتا کردگار توانا
می دانم فرمان تو خواست جاوید ملت من است . می دانم اگر ایران نباشد نامی از تو و آیین پیروزمند تو نخواهد بود . پس من که یکی از مردمان این سرزمین می باشم . من که پرورده ی این خاک با فر و شکوه هستم از راه تو که راه بزرگی و پایداری ملت من است هیچگاه روی نمی تابم.
پروردگارا این است همیشه خواست من:
ایران سرفراز در جهان
جهان به ایران سرافراز

فرشته مهر یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:47 ق.ظ http://hamdele-aghaghiha.persianblog.com

به روز کردم خوشحال میشم سر بزنید

آذین خرم دین جمعه 15 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:46 ب.ظ

مرگ بر پورپیرار و دار و دسته اش
درود بر شما!

کاوه شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:21 ب.ظ http://www.kaveh3723.tk

درود بر شما

Walter Giannò دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:42 ب.ظ http://blogsforiran.blogspot.com

I'm an italian boy and I know only one thing about your country: the lack of freedom. And the reason of this blog is the aggregation of all your words. Me and others will publish here your important messages to make you know in Italy. If you want to partecipate in this instrument of freedom, you have to write a comment here with the link of your blogs.

You give us your words and we give you visibility.

Excuse my english./

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد