پاسخ به سخن رانی ناصر پورپیرار درباره ملی شدن صنعت نفت

این نوشتار برای نخستین بار توسط دوست گرامی شاهین در تارنمای روزنه ی تاریخ نگاشته شده است.

 

ناصر پورپیرار که امروزه به لطف دقت نظر اهل تاریخ و علاقه مندان به این آب و خاک و به مدد نظریات عجیب و گاه متناقض خود از گمنامی در آمده و اکنون یکی از موضوعات مورد بحث در این زمینه تبدیل شده است 18 اسفند ماه(سال 84) در مجتمع حضرت ولیعصر(عج) دانشگاه آزاد تهران درباره ی ملی شدن صنعت نفت نیز نظراتی ابراز کرد و نشان داد برای اظهار نظر درباره موضوعاتی که باعث برانگیخته شدن حساسیت های ملی می شود تبحر دارد و برای کسب شهرت و مطرح شدن در جامعه از هیچ کاری روگردان نیست.علاقه مندان می توانند با مراجعه به وبلاگ تاملات فرهنگی(به نشانی http://kakala.persianblog.com) گزارشی از این همایش را بخوانند که البته این گزارش توسط یکی از هواداران ایشان تنظیم شده است.اما در این مراسم نکاتی به چشم می خورد که بررسی آن جالب توجه خواهد بود.

 

1- اولین نکته ای که البته حاشیه ای است تعداد اندک حاضران این مراسم بود.این مساله را می توانید در عکس های این همایش در همان وبلاگ ذکر شده ببینید. البته از سوی هواداران ایشان، علت مساله تغییر ناگهانی زمان و روز برنامه عنوان شده بود اما به نظر می رسد با توجه به خاطراتی که جناب پورپیرار از سوالات گزنده ی مخالفان دارد از خلوت بودن سالن بی اندازه مشعوف شده باشد! از دیگر نکات حاشیه ای مراسم ارتباط معنایی میان بندها و سرفصل های سخن رانی ایشان است.ایشان هنگام سخن گفتن از حوادث دوران مصدق به ناگاه درباره ی صوفیه و تغییر مذهب رسمی سخن می گوید! بعد به مشروطه باز می گردد و در همین حال فرموش نمی کند به شیوه ی مرسوم خود یهودیان را هم بی نصیب نگذارد! سپس باز هم از حوادث ملی شدن نفت و رزم آرا می گوید و در آخر( که این یکی به شدت مربوط به این مبحث است!) مورخان شجاع و واقع بین همانند خود! را دعوت به تامل در مورد فاجعه ی پوریم می کند! به نظر می آید این روز ها ناصر پورپیرار به شدت تحت فشار های روحی است که این گونه از این شاخه به آن شاخه پریده و نمی تواند تمرکز خود را بر یک موضوع قرار دهد.

 

2- مهم ترین نکته ای که ناصر پورپیرار بر آن تاکید داشت این بود که:« علت وقوع کودتای 28 مرداد، نه صرفا ممانعت از ملی شدن صنعت نفت در ایران، بل ترس  کشورهای غربی از جمله دولت های آمریکا و انگلیس از قدرت گیری نیروهای چپ متمایل به شوروی در ایران و در نهایت ورود این کشور به اوردوگاه کشورهای سوسیالیستی بود» من به شخصه مدت ها بود منتظر چنین اظهار نظری از سوی جناب پورپیرار بودم و از این رو چندان تعجب نکردم. علاقه مندان با مراجعه به سایت آذرگشنسپ (www.azargoshnasp.net) می توانند از سرگذشت اجمالی ایشان مطلع شوند.ناصر پورپیرار قبل و بعد از انقلاب عضو حزب توده بوده و اکنون فرصتی بدست آورده تا بر سر حزب سابق خود آب توبه بریزد! و با مظلوم نشان دادن این حزب مصدق را تلویحا عامل بدبختی ایران نشان دهد.حزب توده اساسا یک حزب مستقل مارکسیستی نبود و حتی در ایدئولوژی که برای خود بر شمرده بود صادق نبود.این حزب تنها تلاش داشت تا آمال مسکو را عملی سازد و کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی را از خود خشنود سازد.نکته ی جالبی که در تاریخ معاصر به آن بر می خوریم این است که « یکی از علل سرکوبی حزب توده در سال های 27 و 28 فراهم کردن زمینه ی مساعد تجدید قرارداد نفت با انگلستان بود» (تاریخ سی ساله ی ایران، بیژن جزنی) در واقع حادثه ی ترور شاه و ماجرای فخر آرایی تنها بهانه ای برای انتقام دولت از توده بود.اصولا مصدق برای مبارزه با انگلستان شعار ملی کردن نفت را داد و این شعار با استقبال امریکا که می خواست از نفوذ انگلستان در ایران بکاهد مواجه شد.اما توده به اشارت شوروی برای مقابله با امریکا از باقی ماندن نفت ایران در دست انگلستان رضایت بیشتری داشت.اما پس از آمدن «اورال هریمن» که پس از خلع ید انگلستان از نفت ایران برای بستن قرارداد نفتی آمده بود و پاسخ سرد مصدق به او امریکا نیز دست از حمایت از دولت مصدق برداشت.موضع توده در تمام این مدت نامشخص بود.گاه با ملی شدن نفت مخالفت کرده و گاه تنها ملی شدن نفت جنوب را می پذیرفت( دکتر رادمنش دبیر کل توده و نماینده ی مجلس پیشنهاد واگذاری نفت شمال را به شوروی داده بود). انگلستان پس از خلع ید و هم داستان کردن ایالات متحده با خود به دیوان لاهه و سپس به شورای امنیت شکایت برد و دست آخر نفت ایران را تحریم کرد.اما این حوادث از نظر جناب پورپیرار ناتوانی ایران از استحصال نفت محسوب شد! و به قول ایشان« برخی که شعارهای تند ملی می دادند و مدام بر آتش ناسیونالیسم می دمیدند، با این امر[پیشنهاد انگلستان برای قرارداد با سهم 50 به 50 درصد] مخالفت کردند و نتیجه آن تضرر شدید ملت ایران شد.» و لابد قبول این پیشنهاد نشانه ی علاقه مندی به ایران بود.حال سوال از جناب پورپیرار این است که توده چه ضربه ی مهلکی به منافع امپریالیسم زده بود که انگلستان در 28 مرداد می خواست از آنان انتقام بگیرد؟! حرف های جناب پورپیرار دقیقا توجیه اقدامات توده در آن سال ها است.توده تا آخرین روز های دولت مصدق در روزنامه های خود به او حمله می کرد و کاریکاتورهای توهین آمیزی درباره ی او می کشید.تنها روزهایی که توده با مصدق در یک مسیر و یک شعار مشترک بود روزهای قیام 30 تیر بود.در 28 مرداد توده با وجود برخورداری از یک نیروی شبه نظامی کوچک ترین اقدامی نکرد تا دولت مصدق سرنگون شود.آن وقت جالب است که امروز یک توده ای هدف 28 مرداد را تسویه حساب با نیروهای چپ و ترس از گسترش آنان بداند. واقعا به نظر می رسد برای جناب پورپیرار فرقی نمی کند چه می گوید! او تنها به فکر این است تا عقاید دیگران را به چالش بکشد تا از این رهگذر خود را بیشتر در اذهان عمومی جا اندازد.

 

3-یکی دیگر از حرف های جالب ایشان در این مراسم درباره ی صفویه بود که البته ربطی هم به موضوع همایش نداشت!:« مثلا برای مورخ محقق، همیشه این سئوال وجود داشته است که چگونه در ایرانی که هزار سال اسلام سنی مذهب رسمی بود، ناگهان طی بیست سال با ظهور شاه اسماعیل صفوی، مذهب ملتی عوض می شود؟! البته برخی از مورخان می گویند که صفویه  با اعمال زور موفق به تغییر مذهب ملت ایران شد که سطحی بودن این گونه نقالی ها بر هیچ کس مخفی نیست.» البته در این شکی نیست که تنها ذهن کسی مثل ناصر پورپیرار می تواند چنین کشفی کند و از دیگران چنین کاری بر نمی آید! تا آن جا که ذهن من یاری می کند به جز صفویه تنها یک دولت دیگر در ایران آیینی را رسمی اعلام کرد و آن هم دولت ساسانی بود که جناب پورپیرار از پایه وجود ساسانیان را منکر می شوند! تا دو قرن پس از اسلام ایران دولت مرکزی نداشت.حضرت استاد وجود بابک و مازیار را هم منکر می شوند! که می دانیم آن ها هم سنی نبوده اند.علویانی که به طبرستان می گریختند هم احتمالا یا وجود نداشته اند ! یا آن قدر ناآگاه بوده اند که به سراغ سنی ها رفته و از آنان کمک می خواسته اند! و احتمالا قیام علویان که بارها در ایران روی داد (در کنار قیام زرتشتیان و مزدکیان و خرم دینان)همگی جعل یهود بوده اند و یا قیام کنندگان سنی بوده اند! و ضد خلیفه ی سنی مذهب خود شوریده اند! حال سوال این جاست که صفویه چه آیینی را در ایران تغییر داده که با کوچک ترین مخالفتی روبرو نشده است؟ چگونه است که در سال های ابتدایی دوران صفویه وقتی سلطان محمد خدابنده با این شایعه روبرو می شود که ناراضیان، او را سنی قلمداد می کنند دستور داد این عبارت روی سکه ها ضرب شود که:

 

ز مشرق تا به مغرب گر امام است

علی و آل او ما را تمام است

 

این تعصب مردم نسبت به تشیع را در آغازین سال های حکومتی- که تشیع را در میان مردمی سنی مذهب! جا انداحته است! - چگونه می توان با تئوری های حضرت پورپیرار مطابقت داد؟ یا این همه جنگ های شیعه و سنی میان ایران و عثمانی و این همه کینه کشی - اگر بپذیریم که اکثر ایرانیان سنی بوده و با آغاز صفویه شیعه شده اند - و همین طور سکنی گزدن اسماعیلیان در ایران که قدر مسلم سنی نبوده اند و ... همان طور که می بینید باز هم جناب پورپیرار تنها به فکر نظریه سازی است و اهمیت نمی دهد حرفش چه قدر با عقل سلیم جور در آید!

 

4- این سخن رانی نکات پراکنده ی دیگری هم داشت مانند حرف های ایشان درباره ی تخت جمشید و این که این بنا اساسا سقف نداشته است! و توجه تاریخ پژوهان به فاجعه ی پوریم! این کشف بزرگ جناب پورپیرار! و البته گفتاری ناتمام درباره ی نهضت مشروطه که چون تا این لحظه نظر خاصی در این باره صادر نفرموده اند من هم صحبتی در این باره نخواهم کرد.اصولا در صحبت های ایشان در باب مشروطه مشخص نیست ایشان قصد تعریف از چگونگی شکل گیری مشروطه را دارند - کاری که به گفته ی ایشان روسیه با آن سرمایه ی روشنفکری در آن دوران نتوانست به انجام رساند - یا خیر.درباره ی مشروطه به زودی در این وبلاگ آن چه در بضاعت داشته باشم خواهم نگاشت و البته بی صبرانه منتظر نظری عجیب از جناب پورپیرار درباره ی مشروطه خواهیم بود!

 

کتاب هایی که در این مقاله از آن ها بهره گرفته شد:

 

1- تاریخ سی ساله ایران/نوشته ی بیژن جزنی

2- محاکمه و دفاع مصدق در دادگاه نظامی/چاپ انتشارات مهدی به نقل از گزارشات روزنامه ی کیهان

3- شاه اسماعیل صفوی، مرشد سرخ کلاهان/ نوشته احمد پناهی سمنانی

4- شاه عباس کبیر، مرد هزار چهره/نوشته احمد پناهی سمنانی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد